جدول جو
جدول جو

معنی هم دیهی - جستجوی لغت در جدول جو

هم دیهی
(هََ)
هم ده. رجوع به همده شود
لغت نامه دهخدا
هم دیهی
کسی که با دیگری در سکوت یک ده اشتراک دارد
تصویری از هم دیهی
تصویر هم دیهی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم میهن
تصویر هم میهن
دو یا چند تن که اهل یک کشور باشند، هم وطن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم دین
تصویر هم دین
دو یا چند تن که دارای یک کیش و آیین باشند، هم کیش
فرهنگ فارسی عمید
(هََ هََ)
هم وطن. همخاک. دو تن که از یک کشور باشند. ج، هم میهنان
لغت نامه دهخدا
(هََ)
هم کیش بودن. دارای مذهب واحد بودن:
گفتم از همدمی و هم کیشی
نامها را بود به هم خویشی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هََ دَ)
غمخواری. دلسوزی. غمگساری. دلجوئی. دلداری. رجوع به هم درد شود
لغت نامه دهخدا
(هََ دَ)
اتفاق. موافقت. دست به دست هم دادن:
در سر آمد نشاط و سرمستی
عشق با باده کرده همدستی.
نظامی.
، درافتادن. پنجه درافگندن:
ستیزه با بزرگان به توان برد
که از همدستی خردان شوی خرد.
نظامی.
نایب شه ز روی سرمستی
کرد با او به جور همدستی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از هم ریشی
تصویر هم ریشی
باجناق بودن هم سنی همسالی. همپاچگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
دارای یک رای و اندیشه بودن، اتفاق اتحاد، صمیمیت
فرهنگ لغت هوشیار
رفاقت هم نفسی، هم زبانی هم سخنی، هم پیالگی، حالت دو غواص که دم ونفس هر دو موافق باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم دین
تصویر هم دین
هم آئین، هم مذهب، هم کیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم میهن
تصویر هم میهن
دو یا چند تن که دارای یک میهن باشند (نسبت بهم) هم وطن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم میهنی
تصویر هم میهنی
هم میهن بودن هموطنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم کیشی
تصویر هم کیشی
همدینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم دینی
تصویر هم دینی
هم کیشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم درسی
تصویر هم درسی
شرکت دو یا چند تن در خواندن نزد استاد
فرهنگ لغت هوشیار
شرت دراجرای عملی اتفاق اتحاد (غالبا در مورد کارهای بد بکار رود)، همنشینی مصاحبت، برابری دو یا چند تن در زور و قوت و شان و شوکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم دوشی
تصویر هم دوشی
هم قدمی هم عنانی، برابری همسری، یاری رفاقت
فرهنگ لغت هوشیار
یکدیگر: مومنان آیینه همدیگرند این خبر می از پیمبر (صلی الله علیه وآله) آورند. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم راهی
تصویر هم راهی
هم سفری، اتفاق اتحاد، همنشینی صحبت، اعانت یاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم دردی
تصویر هم دردی
شرکت در درد وبلیه ای با دیگری، غمخواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم دهی
تصویر هم دهی
کسی که با دیگری در سکوت یک ده اشتراک دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم دیسی
تصویر هم دیسی
آکوموداسیون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم میهن
تصویر هم میهن
هم وطن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
Congeniality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
convivialité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
cordialidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
congenialidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
serdeczność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
дружелюбие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
дружелюбність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
gezelligheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
Geselligkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
convivialità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی